عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 38

1. نعره زد عشق دین ما بگریخت

2. کفر نیز از کمین ما بگریخت

3. بسکه شد ابر گریه آتشبار

4. تخم عیش از زمین ما بگریخت

5. در دم نزع یار غم گردیم

6. نفس واپسین ما بگریخت

7. باز کردیم دیده بر رخ دوست

8. نگه شرمگین ما بگریخت

9. زآتش دل چراغ بر کردیم

10. سایه از همنشین ما بگریخت

11. شوق دیدار حمله ای آورد

12. ادب از آستین ما بگریخت

13. دستی از آستین برون کردیم

14. نام آز از نگین ما بگریخت

15. دست عرفی نقاب راز گشود

16. خرد تیزبین ما بگریخت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر چه مغز بادام است بس نغز
* بباید پوست کندن تا دهد مغز
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* من قدم بیرون نمی‌یارم نهاد از کوی دوست
* دوستان معذور داریدم که پایم در گلست
شعر کامل
سعدی
* مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد
* غنچه خاموش بلبل را به گفتار آورد
شعر کامل
صائب تبریزی