غزل شمارهٔ 412
1. صنم می گوی و در بت می رقص
2. نوایی می زن و مستانه می رقص
3. عجب ذوقی بود در رقص مستی
4. تو نیز ای باده در پیمانه می رقص
5. بر افشان دست بر ناموس و آن گه
6. میان محرم و بیگانه می رقص
7. به جان با غیر جانان در میامیز
8. به تن با عاقل و فرزانه می رقص
9. دل از تمکین شود بی ذوق، زنهار
10. گهی کودک شو و طفلانه می رقص
11. چو خون در زخم صیدی گشته می جوش
12. چو دل در سینهٔ پروانه می رقص
13. مشو عرفی رهین باغ و بلبل
14. به بانگ جغد در ویرانه میرقص
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده