عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 456

1. چه غم ز رفتن این است، می کشد اینم

2. که غم تو به بازیچه می برد دینم

3. فروغ آیینه ام بی چراغ مجلس نیست

4. کجاست سرمه کش دیدهٔ خدا بینم

5. امام شهر که مستم ندیده، حیران بود

6. بیا بگو به تماشا، کنون که رنگینم

7. ز من فراغت فردوس دور باد که من

8. بساط ماتمیان بر فراغ می چینم

9. ز نور ناصیهٔ من صباح می تابد

10. شبی که دختر زر بود شمع بالینم

11. چکد ز هر سر مویم هزار چشمهٔ زهر

12. از آن به چشم دل اهل درد شیرینم

13. هزار غم سر غم کرده ام ولی در دل

14. غم تو ریشه فرو کرد، می کشد اینم

15. روم به میکده، عرفی، که بشکنم توبه

16. مباد محتسب از دل بیرون کند کینم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آزمودم مرگ من در زندگیست
* چون رهم زین زندگی پایندگیست
شعر کامل
مولوی
* زان لقمه که صوفی را در معرفت اندازد
* یک ذره و صد مستی یک دانه و صد سیمرغ
شعر کامل
حافظ
* گفت از این نوع شکایت که تو داری سعدی
* درد عشقست ندانم که چه درمان سازم
شعر کامل
سعدی