عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 464

1. گاهی مصیبت خود، گاهی ملال مردم

2. در عشوه ٔ دهر این است حال مردم

3. تا خون دل توان خورد، ای تشنهٔ کرامت

4. نزدیک لب میاور آب زلال مردم

5. همت ز خویشتن جو، چون بایزید و شبلی

6. نتوان گرفت پرواز، هرگز به بال مردم

7. در جلوه گاه معشوق، عمرم گذشت، لیکن

8. گه در نظارهٔ خویش، گه در خیال مردم

9. بانگ ان الحق ما، بی های و هو بلند است

10. نتوان هلاک خود را، کرد از وبال مردم

11. هنگام عذرخواهی، تاوان زهر نوش است

12. گر جام جم نداری، مشکن سفال مردم

13. واله شده است عرفی، بر نقش خامهٔ خویش

14. تا چند فتنه گردد بر خط و خال مردم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پس از تحمل سختی امید وصل مراست
* که صبح از شب و تریاک هم ز مار آید
شعر کامل
سعدی
* به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن
* اگر ز سوختگانی صدا بلند مکن
شعر کامل
صائب تبریزی
* ای عقل همانا که نداری خبر از عشق
* بگریز که او دشمن فرزانگی آمد
شعر کامل
وحشی بافقی