غزل شمارهٔ 82
1. کسی که بر اثر مدعای خویشتن است
2. کشیده تیغ ستم در قفای خویشتن است
3. کسی که مایه ی امکان و شأن مطلب دید
4. اگر ملول نشیند به جای خویشتن است
5. چنان ز فیض قناعت به عیش مشغولم
6. که نفس کام طلب در غذای خویشتن است
7. هزار معجزه بنمود عشق و عقل جهول
8. هنوز امت اندیشه های خویشتن است
9. عدیل فطرت عرفی است همت ساقی
10. که حاتم دگران و گدای خویشتن است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده