عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 84

1. از نور یار چون نفسم روشن است

2. بیرون برید شمع که کاشانه روشن است

3. نازم به فیض عشق که در خانقاه و دیر

4. چشم و چراغ شمع به پروانه روشن است

5. از حسن دوست دم به دم اسرار گفتن است

6. هر چند قدر گوهر یکدانه روشن است

7. صد شمع سوختم که خرد پیش بر دمد

8. پنداشتم که دیده ی فرزانه روشن است

9. ای شیخ شهر تیره دلان را چراغ باش

10. دل های ما ز گریه ی مستانه روشن است

11. محرم چه آگه از الم بی نصیبی است

12. داغی است این که بر دل دیوانه روشن است

13. گفتی ز عشق غیب دلت روشن است، ولی

14. آتش به خان و مان زده و روشن است

15. عرفی خطای ما و تو محتاج عذر نیست

16. عذر خطای مردم دیوانه روشن است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب
* بنال هان که از این پرده کار ما به نواست
شعر کامل
حافظ
* اگر آلوده درمان نسازی درد را صائب
* ز بیماری همان بیمار داری می شود پیدا
شعر کامل
صائب تبریزی
* نفس سوخته لاله خطی آورده است
* از دل خاک، که آرام در آنجا هم نیست
شعر کامل
صائب تبریزی