عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 98

1. خوش می تپم به خون دل و به تیرم چنین زده است

2. باز این چه ناوک است که از عشق، از کمین زده است

3. مشکل که مرگ روی به میدان ما نهد

4. از بس که فتنه به یسار و یمین زده است

5. نیشی است زهر داده ی معشوق کاوکاو

6. مهری که عشق بر لب جان حزین زده است

7. ناقوس عشق می زنم و رقص می کنم

8. بوی کدام مغبچه بر مغز دین زده است

9. عرفی نماند هیچ به درویشی اش سری

10. از بس که باده با من خلوت نشین زده است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
* آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود
شعر کامل
حافظ
* برات رزق تو بر آسمان نوشته خدای
* عبث توقع رزق از زمینیان داری
شعر کامل
صائب تبریزی
* مرغ پرنده اگر در قفسی پیر شود
* همچنان طبع فرامش نکند پروازش
شعر کامل
سعدی