پروین اعتصامی_دیوانقصیده ها (فهرست)

قصیدهٔ شمارهٔ 18

1. سر و عقل گر خدمت جان کنند

2. بسی کار دشوار ک‌آسان کنند

3. بکاهند گر دیده و دل ز آز

4. بسا نرخها را که ارزان کنند

5. چو اوضاع گیتی خیال است و خواب

6. چرا خاطرت را پریشان کنند

7. دل و دیده دریای ملک تنند

8. رها کن که یک چند طوفان کنند

9. به داروغه و شحنهٔ جان بگوی

10. که دزد هوی را بزندان کنند

11. نکردی نگهبانی خویش، چند

12. به گنج وجودت نگهبان کنند

13. چنان کن که جان را بود جامه‌ای

14. چو از جامه، جسم تو عریان کنند

15. به تن پرور و کاهل ار بگروی

16. ترا نیز چون خود تن آسان کنند

17. فروغی گرت هست ظلمت شود

18. کمالی گرت هست نقصان کنند

19. هزار آزمایش بود پیش از آن

20. که بیرونت از این دبستان کنند

21. گرت فضل بوده است رتبت دهند

22. ورت جرم بوده است تاوان کنند

23. گرت گله گرگ است و گر گوسفند

24. ترا بر همان گله چوپان کنند

25. چو آتش برافروزی از بهر خلق

26. همان آتشت را بدامان کنند

27. اگر گوهری یا که سنگ سیاه

28. بدانند چون ره بدین کان کنند

29. به معمار عقل و خرد تیشه ده

30. که تا ٔ جهل ویران کنند

31. برآنند خودبینی و جهل و عجب

32. که عیب تو را از تو پنهان کنند

33. بزرگان نلغزند در هیچ راه

34. کاز آغاز تدبیر پایان کنند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زین ضرورت گیج و دیوانه شدم
* لیک در باطن همانم که بدم
شعر کامل
مولوی
* تو از قبیله خوبان سست پیمانی
* من از جماعت عشاق سخت پیوندم
شعر کامل
فروغی بسطامی
* مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
* یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست
شعر کامل
سعدی