پروین اعتصامی_دیوانمثنوی,تمثیل و مقطع (فهرست)

شمارهٔ 39-توانا و ناتوان

1. در دست بانوئی، به نخی گفت سوزنی

2. کای هرزه‌گرد بی سر و بی پا چه می‌کنی

3. ما میرویم تا که بدوزیم پاره‌ای

4. هر جا که میرسیم، تو با ما چه می‌کنی

5. خندید نخ که ما همه جا با تو همرهیم

6. بنگر بروز تجربه تنها چه می‌کنی

7. هر پارگی بهمت من میشود درست

8. پنهان چنین حکایت پیدا چه می‌کنی

9. در راه خویشتن، اثر پای ما ببین

10. ما را ز خط خویش، مجزا چه می‌کنی

11. تو پای بند ظاهر کار خودی و بس

12. پرسندت ار ز مقصد و معنی، چه میکنی

13. گر یک شبی ز چشم تو خود را نهان کنیم

14. چون روز روشن است که فردا چه می‌کنی

15. جائی که هست سوزن و آماده نیست نخ

16. با این گزاف و لاف، در آنجا چه میکنی

17. خود بین چنان شدی که ندیدی مرا بچشم

18. پیش هزار دیدهٔ بینا چه می‌کنی

19. پندار، من ضعیفم و ناچیز و ناتوان

20. بی اتحاد من، تو توانا چه می‌کنی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من نمی‌گویم که عاقل باش یا دیوانه باش
* گر به جانان آشنایی از جهان بیگانه باش
شعر کامل
فروغی بسطامی
* بر تن و جان ناکسان و کسان
* چرب و شیرین چو روغن بلسان
شعر کامل
سنایی
* حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
* کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
شعر کامل
حافظ