پروین اعتصامی_دیوانمثنوی,تمثیل و مقطع (فهرست)

شمارهٔ 63-دیدن و نادیدن

1. شبی بمردمک چشم، طعنه زد مژگان

2. که چند بی سبب از بهر خلق کوشیدن

3. همیشه بار جفا بردن و نیاسودن

4. همیشه رنج طلب کردن و نرنجیدن

5. ز نیک و زشت و گل و خار و مردم و حیوان

6. تمام دیدن و از خویش هیچ نادیدن

7. چو کارگر شده‌ای، مزد سعی و رنج تو چیست

8. بوقت کار، ضروری است کار سنجیدن

9. ز بزم تیرهٔ خود، روشنی دریغ مدار

10. که روشنست ازین بزم، رخت برچیدن

11. جواب داد که آئین کاردانان نیست

12. بخواب جهل فزودن، ز کار کاهیدن

13. کنایتی است درین رنج روز خسته شدن

14. اشارتی است درین کار شب نخوابیدن

15. مرا حدیثی هوی و هوس مکن تعلیم

16. هنروران نپسندند خود پسندیدن

17. نگاهبانی ملک تن است پیشهٔ چشم

18. چنانکه رسم و ره پاست ره نوردیدن

19. اگر پی هوس و آز خویش میگشتم

20. کنون نبود مرا دیده، جای گردیدن

21. بپای خویش نیفکنده روشنی هرگز

22. اگر چه کار چراغ است نور بخشیدن

23. نه آگهیست، ز حکم قضا شدن دلتنگ

24. نه مردمی است، ز دست زمانه نالیدن

25. مگو چرا مژه گشتم من و تو مردم چشم

26. ازین حدیث، کس آگه نشد بپرسیدن

27. هزار مسئله در دفتر حقیقت بود

28. ولی دریغ، که دشوار بود فهمیدن

29. ز دل تپیدن و از دیده روشنی خواهند

30. ز خون دویدن و از اشک چشم، غلتیدن

31. ز کوه و کاه گرانسنگی و سبکباری

32. ز خاک صبر و تواضع، ز باد رقصیدن

33. سپهر، مردم چشمم نهاد نام از آن

34. که بود خصلتم، از خویش چشم پوشیدن

35. هزار قرن ندیدن ز روشنی اثری

36. هزار مرتبه بهتر ز خویشتن دیدن

37. هوای نفس چو دیویست تیره دل، پروین

38. بتر ز دیو پرستی است، خودپرستیدن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* لاف تقرب مزن به حضرت جانان
* زان که خموشند بندگان مقرب
شعر کامل
فروغی بسطامی
* پس مقالات من و مجلس تو
* راست چون زیره و چون کرمانست
شعر کامل
انوری
* این که تو داری قیامتست نه قامت
* وین نه تبسم که معجزست و کرامت
شعر کامل
سعدی