شمارهٔ 77-سختی و سختیها
1. نهفتن بعمری غم آشکاری
2. فکندن بکشت امیدی شراری
3. بپای نهالی که باری نیارد
4. جفا دیدن از آب و گل، روزگاری
5. ببزم فرومایگان ایستادن
6. نشستن بدریوزه در رهگذاری
7. ز بیم هژبران، پناهنده گشتن
8. بگرگی سیه دل، بتاریک غاری
9. ز سنگین دلی، خواهش لطف کردن
10. سوی ناکسی، بردن از عجز کاری
11. بجای گل آرزوئی و شوقی
12. نشاندن بدل، نوک جانسوز خاری
13. بدریا درافتادن و غوطه خوردن
14. نه جستن پناهی، نه دیدن کناری
15. زبون گشتن از درد و محروم ماندن
16. بهر جا برون بودن از هر شماری
17. شنیدن ز هر سفله، حرف درشتی
18. ز مردم کشی، خواستن زینهاری
19. بهی، پراکنده گشتن چو کاهی
20. ز بادی، پریشان شدن چون غباری
21. بسی خوشتر و نیکتر نزد دانا
22. ز دمسازی یار ناسازگاری
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده