رهی معیری_دیوانغزل ها-جلد اول (فهرست)

شمارهٔ 6-طوفان حادثات

1. این سوز سینه شمع شبستان نداشته است

2. وین موج گریه سیل خروشان نداشته است

3. آگه ز روزگار پریشان ما نبود

4. هر دل که روزگار پریشان نداشته است

5. از نوشخند گرم تو آفاق تازه گشت

6. صبح بهار این لب خندان نداشته است

7. ما را دلی بود که ز طوفان حادثات

8. چون موج یک نفس سر و سامان نداشته است

9. سر بر نکرد پاک نهادی ز جیب خاک

10. گیتی سری سزای گریبان نداشته است

11. جز خون دل ز خوان فلک نیست بهره ای

12. این تنگ چشم طاقت مهمان نداشته است

13. دریا دلان ز فتنه ایام فارغند

14. دریای بی کران غم طوفان نداشته است

15. آزار ما بمور ضعیفی نمی رسد

16. داریم دولتی که سلیمان نداشته است

17. غافل مشو ز گوهر اشک رهی که چرخ

18. این سیمگون ستاره بدامان نداشته است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آتشی بویی ز دلجویی نمی آید ز تو
* چشمه ام کاری به جز زاری نمی آید ز من
شعر کامل
رهی معیری
* دل اگر دیوانه شد دارالشفای صبر هست
* می‌کنم یک هفته‌اش زنجیر و عاقل می‌شود
شعر کامل
وحشی بافقی
* یا رهگذر مورچگان است به ‌گلبرک
* یا بر سمن تازه بنفشه بدمیدست
شعر کامل
امیر معزی