رهی معیری_دیوانغزل ها-جلد سوم (فهرست)

شمارهٔ 22-داغ محرومی

1. ساختم با آتش دل لاله زاری شد مرا

2. سوختم خار تعلق نوبهاری شد مرا

3. سینه را چون گل زدم چاک اول از بی طاقتی

4. آخر از زندان تن راه فراری شد مرا

5. نیکخویی پیشه کن تا از بدی ایمن شوی

6. کینه از دشمن بریدم دوستداری شد مرا

7. هر چراغی در ره گمگشته ای افروختم

8. در شب تار عدم شمع مزاری شد مرا

9. دل به داغ عشق خوش کردم گل از خارم دمید

10. خو گرفتم با غم دل غمگساری شد مرا

11. گوهر تنهایی از فیض جنون دارم به دست

12. گوشهٔ ویرانه گنج شاهواری شد مرا

13. کج نهادان راز کس باور نیاید حرف راست

14. عیب خود بی پرده گفتم پرده داری شد مرا

15. پیش پیکان بلا سنگ مزارم شد سپهر

16. جا به صحرای عدم کردم حصاری شد مرا

17. چون نسوزم شمع سان؟ کز داغ محرومی رهی

18. بر جگر هر شعله آهی شراری شد مرا


قبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو گنجی باش پنهان در خرابی
* چو نیلوفر فرو بر سر در آبی
شعر کامل
سلمان ساوجی
* حال عشاق تو گلهای گلستان دانند
* که به سودای رخت جامه درانند هنوز
شعر کامل
فروغی بسطامی
* فروغ عاریت با نور ذاتی برنمی آید
* که روز ابرباشد از شب مهتاب روشنتر
شعر کامل
صائب تبریزی