غزل شمارهٔ 32
1. حیف که اوقات ما تمام هبا شد
2. عمر گرانمایه صرف چون و چرا شد
3. ما حصلی خود نداشت غیر ندامت
4. حیف ز عمری که صرف مهر و وفا شد
5. آنکه جمال تو دید بی دل و دین گشت
6. و آنکه وصال تو یافت بی سر و پا شد
7. یار شد اغیار و روزگار دگر شد
8. روزی کافر مباد آنچه به ما شد
9. دین و دلی داشتیم و خاطر جمعی
10. زلف پریشان و چشم مست بلا شد
11. غیر نکرد آنچه ما ز خویش کشیدیم
12. هجر نکرد آنچه روز وصل بما شد
13. دربدر افتاد و اختیار نماندش
14. از درت آنکو به اختیار جدا شد
15. مرگ رضی موجب ملال تو گردید
16. زنده بلا بس نبود مرده بلا شد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده