غزل شمارهٔ 75
1. نتوان گذشتن آسان از آن کو
2. گل تا بگردن، گل تا بزانو
3. از دست آن شست مشکل توان رست
4. صیاد ما را سخت است بازو
5. حرف خلاصی فکر محالی است
6. فکری دگر کن حرفی دگر گو
7. دل میربایند جان میستانند
8. شو خان به بازی، شیران به بازو
9. زان مه که گاهی پهلوی غیر است
10. صد داغ داریم، پهلو به پهلو
11. تا رو نهـادیم در عـالم عشق
12. با هر دو عالم گشتیم یکرو
13. از دوست نتوان ما را بریدن
14. ناصح تو مینال، مشفق تو میگو
15. هم جان ستانند، هم دلفریبند
16. آن زلف و کاکل، آن چشم وابرو
17. گوئی که بوئی ز آن گل شنیدم
18. خود را نیـابی، یابی گران بو
19. چون به توان کرد عاشق به تدبیر
20. کی خوش توان کرد دندان به دارو
21. بی می خرابم بیجرعه مدهوش
22. زان لعل میگون زان چشم جادو
23. گفتم رضی را سر نه بدین در
24. کارش همین است در آن سر کو
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده