رودکی_دیوانقصیده و قطعه (فهرست)

شمارهٔ 44

1. اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود

2. چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود

3. خدای را بستودم، که کردگار من است

4. زبانم از غزل و مدح بندگانش نسود

5. همه به تنبل و بند است بازگشتن او

6. شرنگ نوش آمیغ است و روی زراندود

7. بنفشه‌های طری خیل خیل بر سر کرد

8. چو آتشی که به گوگرد بردوید کبود

9. بیار و هان بده آن آفتاب کش بخوری

10. ز لب فرو شود و از رخان برآید زود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ماجرای عقل پرسیدم ز عشق
* گفت معزولست و فرمانیش نیست
شعر کامل
سعدی
* بیستون تاب دم تیشهٔ فرهاد نداشت
* عشق را بین که از آن کوه گران شد کمری
شعر کامل
فروغی بسطامی
* پسته و فندق ز مهر و کین تو آگه شدند
* این فم از مدحت گشاد و آن ز بیمت بست فم
شعر کامل
مسعود سعد سلمان