رودکی_دیوانقصیده و قطعه (فهرست)

شمارهٔ 44

1. اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود

2. چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود

3. خدای را بستودم، که کردگار من است

4. زبانم از غزل و مدح بندگانش نسود

5. همه به تنبل و بند است بازگشتن او

6. شرنگ نوش آمیغ است و روی زراندود

7. بنفشه‌های طری خیل خیل بر سر کرد

8. چو آتشی که به گوگرد بردوید کبود

9. بیار و هان بده آن آفتاب کش بخوری

10. ز لب فرو شود و از رخان برآید زود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو روح من تو نباشی ز روح ریح چه سود
* بصیرتم چو نبخشی بصر چه سود کند
شعر کامل
مولوی
* دی شد و بهمن گذشت فصل بهاران رسید
* جلوه گلشن به باغ همچو نگاران رسید
شعر کامل
مولوی
* شبنم نکرد داغ دل لاله را علاج
* نتوان به گریه شست خط سرنوشت را
شعر کامل
صائب تبریزی