سعدی_بوستانباب سوم در عشق و مستی و شور (فهرست)

شمارهٔ 23-حکایت

1. شکر لب جوانی نی آموختی

2. که دلها در آتش چو نی سوختی

3. پدر بارها بانگ بر وی زدی

4. به تندی و آتش در آن نی زدی

5. شبی بر ادای پسر گوش کرد

6. سماعش پریشان و مدهوش کرد

7. همی گفت بر چهره افگنده خوی

8. که آتش به من در زد این بار نی

9. ندانی که شوریده حالان مست

10. چرا برفشانند در رقص دست؟

11. گشاید دری بر دل از واردات

12. فشاند سر دست بر کاینات

13. حلالش بود رقص بر یاد دوست

14. که هر آستینیش جانی در اوست

15. گرفتم که مردانه‌ای در شنا

16. برهنه توانی زدن دست و پا

17. بکن خرقه نام و ناموس و زرق

18. که عاجز بود مرد با جامه غرق

19. تعلق حجاب است و بی حاصلی

20. چو پیوندها بگسلی واصلی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* باغبان همچو نسیمم ز در خویش مران
* کآب گلزار تو از اشک چو گلنار من است
شعر کامل
حافظ
* از زبان سوسن آزاده‌ام آمد به گوش
* کاندر این دیر کهن کار سبکباران خوش است
شعر کامل
حافظ
* دل ز قید جسم چون آزاد گردد وا شود
* چون حباب از خود کند قالب تهی دریا شود
شعر کامل
صائب تبریزی