سعدی_بوستانباب ششم در قناعت (فهرست)

شمارهٔ 10-حکایت

1. یکی گربه در خانهٔ زال بود

2. که برگشته ایام و بدحال بود

3. دوان شد به مهمان سرای امیر

4. غلامان سلطان زدندش به تیر

5. چکان خونش از استخوان، می‌دوید

6. همی گفت و از هول جان می‌دوید

7. اگر جستم از دست این تیر زن

8. من و موش و ویرانهٔ پیرزن

9. نیرزد عسل، جان من، زخم نیش

10. قناعت نکوتر به دوشاب خویش

11. خداوند از آن بنده خرسند نیست

12. که راضی به قسم خداوند نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از نگاهی می دهد جان چشم او عشاق را
* نرگس بیمار اینجا کار عیسی می کند
شعر کامل
صائب تبریزی
* سر تسلیم نهادیم به حکم و رایت
* تا چه اندیشه کند رای جهان آرایت
شعر کامل
سعدی
* بار خاطر نیستم روشندلان را چون غبار
* بر بساط سبزه و گل سایهٔ پروانه‌ام
شعر کامل
رهی معیری