سعدی_بوستانباب ششم در قناعت (فهرست)

شمارهٔ 6-حکایت

1. شکم صوفیی را زبون کرد و فرج

2. دو دینار بر هر دوان کرد خرج

3. یکی گفتش از دوستان در نهفت

4. چه کردی بدین هر دو دینار؟ گفت

5. به دیناری از پشت راندم نشاط

6. به دیگر، شکم را کشیدم سماط

7. فرومایگی کردم وابلهی

8. که این همچنان پر نشد وان تهی

9. غذا گر لطیف است و گر سرسری

10. چو دیرت به دست اوفتد خوش خوری

11. سر آنگه به بالین نهد هوشمند

12. که خوابش به قهر آورد در کمند

13. مجال سخن تا نیابی مگوی

14. چو میدان نبینی نگهدار گوی

15. وز اندازه بیرون، مرو پیش زن

16. نه دیوانه‌ای تیغ بر خود مزن

17. به بی رغبتی شهوت انگیختن

18. به رغبت بود خون خود ریختن

19. برو اندرونی بدست آر پاک

20. شکم پر نخواهد شد الا به خاک


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
* از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
شعر کامل
حافظ
* ای روی تو راحت دل من
* چشم تو چراغ منزل من
شعر کامل
سعدی
* عیب نبود گر ترنج از دست نشناسم که نیست
* در همه مصرم کسی چون یوسف کنعان عزیز
شعر کامل
خواجوی کرمانی