غزل شمارهٔ 134
1. دلی که دید که پیرامن خطر میگشت
2. چو شمع زار و چو پروانه در به در میگشت
3. هزار گونه غم از چپ و راست دامنگیر
4. هنوز در تک و پوی غمی دگر میگشت
5. سرش مدام ز شور شراب عشق خراب
6. چو مست دایم از آن گرد شور و شر میگشت
7. چو بیدلان همه در کار عشق میآویخت
8. چو ابلهان همه از راه عقل بر میگشت
9. ز بخت بی ره و آیین و پا و سر میزیست
10. ز عشق بیدل و آرام و خواب و خور میگشت
11. هزار بارش از این پند بیشتر دادم
12. که گرد بیهده کم گرد و بیشتر میگشت
13. به هر طریق که باشد نصیحتش مکنید
14. که او به قول نصیحت کنان بتر میگشت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده