سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 142

1. ای کسوت زیبایی بر قامت چالاکت

2. زیبا نتواند دید الا نظر پاکت

3. گر منزلتی دارم بر خاک درت میرم

4. باشد که گذر باشد یک روز بر آن خاکت

5. دانم که سرم روزی در پای تو خواهد شد

6. هم در تو گریزندم دست من و فتراکت

7. ای چشم خرد حیران در منظر مطبوعت

8. وی دست نظر کوتاه از دامن ادراکت

9. گفتم که نیاویزم با مار سر زلفت

10. بیچاره فروماندم پیش لب ضحاکت

11. مه روی بپوشاند خورشید خجل ماند

12. گر پرتو روی افتد بر طارم افلاکت

13. گر جمله ببخشایی فضلست بر اصحابت

14. ور جمله بسوزانی حکمست بر املاکت

15. خون همه کس ریزی از کس نبود بیمت

16. جرم همه کس بخشی از کس نبود باکت

17. چندان که جفا خواهی می‌کن که نمی‌گردد

18. غم گرد دل سعدی با یاد طربناکت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
* ببین که در طلبت حال مردمان چون است
شعر کامل
حافظ
* بکوشیم وز کوشش ما چه سود
* کز آغاز بود آنچ بایست بود
شعر کامل
فردوسی
* تو اعتماد مکن بر کمال و دانش خویش
* که کوه قاف شوی زود در هوات کنند
شعر کامل
مولوی