غزل شمارهٔ 188
1. به حدیث درنیایی که لبت شکر نریزد
2. نچمی که شاخ طوبی به ستیزه برنریزد
3. هوس تو هیچ طبعی نپزد که سر نبازد
4. ز پی تو هیچ مرغی نپرد که پر نریزد
5. دلم از غمت زمانی نتواند ار ننالد
6. مژه یک دم آب حسرت نشکیبد ار نریزد
7. که نه من ز دست خوبان نبرم به عاقبت جان
8. تو مرا بکش که خونم ز تو خوبتر نریزد
9. دررست لفظ سعدی ز فراز بحر معنی
10. چه کند به دامنی در که به دوست برنریزد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده