سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 235

1. بلبلی بی‌دل نوایی می‌زند

2. بادپیمایی هوایی می‌زند

3. کس نمی‌بینم ز بیرون سرای

4. و اندرونم مرحبایی می‌زند

5. آتشی دارم که می‌سوزد وجود

6. چون بر او باد صبایی می‌زند

7. گر چه دریا را نمی‌بیند کنار

8. غرقه حالی دست و پایی می‌زند

9. فتنه‌ای بر بام باشد تا یکی

10. سر به دیوار سرایی می‌زند

11. آشنایان را جراحت مرهمست

12. زان که شمشیر آشنایی می‌زند

13. حیف باشد دست او در خون من

14. پادشاهی با گدایی می‌زند

15. بنده‌ام گر بی گناهی می‌کشد

16. راضیم گر بی خطایی می‌زند

17. شکر نعمت می‌کنم گر خلعتی

18. می‌فرستد یا قفایی می‌زند

19. ناپسندیدست پیش اهل رای

20. هر که بعد از عشق رایی می‌زند

21. محتسب گو چنگ میخواران بسوز

22. مطرب ما خوش به تایی می‌زند

23. دود از آتش می‌رود خون از قتیل

24. سعدی این دم هم ز جایی می‌زند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر کو عمل نکرد و عنایت امید داشت
* دانه نکاشت ابله و دخل انتظار کرد
شعر کامل
سعدی
* دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال
* بی تکلف بشنو دولت درویشان است
شعر کامل
حافظ
* منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
* که چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست
شعر کامل
حافظ