سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 261

1. یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود

2. کو را به سر کشته هجران گذری بود

3. آن دوست که ما را به ارادت نظری هست

4. با او مگر او را به عنایت نظری بود

5. من بعد حکایت نکنم تلخی هجران

6. کان میوه که از صبر برآمد شکری بود

7. رویی نتوان گفت که حسنش به چه ماند

8. گویی که در آن نیم شب از روز دری بود

9. گویم قمری بود کس از من نپسندد

10. باغی که به هر شاخ درختش قمری بود

11. آن دم که خبر بودم از او تا تو نگویی

12. کز خویشتن و هر که جهانم خبری بود

13. در عالم وصفش به جهانی برسیدم

14. کاندر نظرم هر دو جهان مختصری بود

15. من بودم و او نی قلم اندر سر من کش

16. با او نتوان گفت وجود دگری بود

17. با غمزه خوبان که چو شمشیر کشیدست

18. در صبر بدیدم که نه محکم سپری بود

19. سعدی نتوانی که دگر دیده بدوزی

20. کان دل بربودند که صبرش قدری بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مگر از هیت شیرین تو می‌رفت حدیثی
* نیشکر گفت کمر بسته‌ام اینک به غلامی
شعر کامل
سعدی
* به گرد گل هجوم خار دیدم، شد یقین صائب
* که بدخویی حصار عافیت باشد نکویان را
شعر کامل
صائب تبریزی
* لبش می‌بوسم و در می‌کشم می
* به آب زندگانی برده‌ام پی
شعر کامل
حافظ