سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 277

1. بخت بازآید از آن در که یکی چون تو درآید

2. روی میمون تو دیدن در دولت بگشاید

3. صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را

4. تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید

5. این لطافت که تو داری همه دل‌ها بفریبد

6. وین بشاشت که تو داری همه غم‌ها بزداید

7. رشکم از پیرهن آید که در آغوش تو خسبد

8. زهرم از غالیه آید که بر اندام تو ساید

9. نیشکر با همه شیرینی اگر لب بگشایی

10. پیش نطق شکرینت چو نی انگشت بخاید

11. گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی

12. چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید

13. دل به سختی بنهادم پس از آن دل به تو دادم

14. هر که از دوست تحمل نکند عهد نپاید

15. با همه خلق نمودم خم ابرو که تو داری

16. ماه نو هر که ببیند به همه کس بنماید

17. گر حلالست که خون همه عالم تو بریزی

18. آن که روی از همه عالم به تو آورد نشاید

19. چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند

20. پای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید

21. سعدیا دیدن زیبا نه حرامست ولیکن

22. نظری گر بربایی دلت از کف برباید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر چه مغز بادام است بس نغز
* بباید پوست کندن تا دهد مغز
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام
* هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش
شعر کامل
حافظ
* جان فدای دهنش باد که در باغ نظر
* چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست
شعر کامل
حافظ