سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 336

1. رفتی و نمی‌شوی فراموش

2. می‌آیی و می‌روم من از هوش

3. سحرست کمان ابروانت

4. پیوسته کشیده تا بناگوش

5. پایت بگذار تا ببوسم

6. چون دست نمی‌رسد به آغوش

7. جور از قبلت مقام عدلست

8. نیش سخنت مقابل نوش

9. بی‌کار بود که در بهاران

10. گویند به عندلیب مخروش

11. دوش آن غم دل که می‌نهفتم

12. باد سحرش ببرد سرپوش

13. آن سیل که دوش تا کمر بود

14. امشب بگذشت خواهد از دوش

15. شهری متحدثان حسنت

16. الا متحیران خاموش

17. بنشین که هزار فتنه برخاست

18. از حلقه عارفان مدهوش

19. آتش که تو می‌کنی محالست

20. کاین دیگ فرونشیند از جوش

21. بلبل که به دست شاهد افتاد

22. یاران چمن کند فراموش

23. ای خواجه برو به هر چه داری

24. یاری بخر و به هیچ مفروش

25. گر توبه دهد کسی ز عشقت

26. از من بنیوش و پند منیوش

27. سعدی همه ساله پند مردم

28. می‌گوید و خود نمی‌کند گوش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر عناب دفع خون کند از روی خاصیت
* کنارم از چه رو گردد ز خون دیده عنابی
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* امروز روز شادی و امسال سال گل
* نیکوست حال ما که نکو باد حال گل
شعر کامل
مولوی
* حافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوان
* که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است
شعر کامل
حافظ