سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 338

1. دلی که دید که غایب شدست از این درویش

2. گرفته از سر مستی و عاشقی سر خویش

3. به دست آن که فتادست اگر مسلمانست

4. مگر حلال ندارد مظالم درویش

5. دل شکسته مروت بود که بازدهند

6. که باز می‌دهد این دردمند را دل ریش

7. مه دوهفته اسیرش گرفت و بند نهاد

8. دو هفته رفت که از وی خبر نیامد بیش

9. رمیده‌ای که نه از خویشتن خبر دارد

10. نه از ملامت بیگانه و نصیحت خویش

11. به شادکامی دشمن کسی سزاوارست

12. که نشنود سخن دوستان نیک اندیش

13. کنون به سختی و آسانیش بباید ساخت

14. که در طبیعت زنبور نوش باشد و نیش

15. دگر به یار جفاکار دل منه سعدی

16. نمی‌دهیم و به شوخی همی‌برند از پیش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا چشمم اوفتاد به شاهین زلف تو
* عنقای عشق بر سر من آشیانه کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* بی‌دلان را نرگس گویای تو خاموش کرد
* عاشقان را کرد گویا پستهٔ خاموش تو
شعر کامل
سنایی
* دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
* تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود
شعر کامل
حافظ