سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 386

1. شب دراز به امید صبح بیدارم

2. مگر که بوی تو آرد نسیم اسحارم

3. عجب که بیخ محبت نمی‌دهد بارم

4. که بر وی این همه باران شوق می‌بارم

5. از آستانه خدمت نمی‌توانم رفت

6. اگر به منزل قربت نمی‌دهی بارم

7. به تیغ هجر بکشتی مرا و برگشتی

8. بیا و زنده جاوید کن دگربارم

9. چه روزها به شب آورده‌ام در این امید

10. که با وجود عزیزت شبی به روز آرم

11. چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گویی

12. چه کرده‌ام که به هجران تو سزاوارم

13. هنوز با همه بدعهدیت دعاگویم

14. هنوز با همه بی مهریت طلبکارم

15. من از حکایت عشق تو بس کنم هیهات

16. مگر اجل که ببندد زبان گفتارم

17. هنوز قصه هجران و داستان فراق

18. به سر نرفت و به پایان رسید طومارم

19. اگر تو عمر در این ماجرا کنی سعدی

20. حدیث عشق به پایان رسد نپندارم

21. حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست

22. یکی تمام بود مطلع بر اسرارم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صبح می‌خندد و من گریه کنان از غم دوست
* ای دم صبح چه داری خبر از مقدم دوست
شعر کامل
سعدی
* نامه تعزیت دختر رز بنویسید
* تا همه مغبچگان زلف دوتا بگشایند
شعر کامل
حافظ
* آخر نگهی به سوی ما کن
* دردی به ارادتی دوا کن
شعر کامل
سعدی