سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4

1. اگر تو فارغی از حال دوستان یارا

2. فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را

3. تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش

4. بیان کند که چه بودست ناشکیبا را

5. بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم

6. به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را

7. به جای سرو بلند ایستاده بر لب جوی

8. چرا نظر نکنی یار سروبالا را

9. شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبش

10. مجال نطق نماند زبان گویا را

11. که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد

12. خطا بود که نبینند روی زیبا را

13. به دوستی که اگر زهر باشد از دستت

14. چنان به ذوق ارادت خورم که حلوا را

15. کسی ملامت وامق کند به نادانی

16. حبیب من که ندیدست روی عذرا را

17. گرفتم آتش پنهان خبر نمی‌داری

18. نگاه می‌نکنی آب چشم پیدا را

19. نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی

20. چو دل به عشق دهی دلبران یغما را

21. هنوز با همه دردم امید درمانست

22. که آخری بود آخر شبان یلدا را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نخل تنهایی من میوه فراوان دارد
* نیست چون بی ثمران حاجت پیوند مرا
شعر کامل
صائب تبریزی
* چون گدایی چیز دیگر نیست جز خواهندگی
* هرکه خواهد گر سلیمانست و گر قارون گداست
شعر کامل
انوری
* زعفران شادی فزاید وین بتر کاندوه من
* دور از آن رخ زین رخ چون زعفران است از غمت
شعر کامل
خاقانی