سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 412

1. آن دوست که من دارم وان یار که من دانم

2. شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم

3. بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را

4. بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم

5. ای روی دلارایت مجموعه زیبایی

6. مجموع چه غم دارد از من که پریشانم

7. دریاب که نقشی ماند از طرح وجود من

8. چون یاد تو می‌آرم خود هیچ نمی‌مانم

9. با وصل نمی‌پیچم وز هجر نمی‌نالم

10. حکم آن چه تو فرمایی من بنده فرمانم

11. ای خوبتر از لیلی بیمست که چون مجنون

12. عشق تو بگرداند در کوه و بیابانم

13. یک پشت زمین دشمن گر روی به من آرند

14. از روی تو بیزارم گر روی بگردانم

15. در دام تو محبوسم در دست تو مغلوبم

16. وز ذوق تو مدهوشم در وصف تو حیرانم

17. دستی ز غمت بر دل پایی ز پیت در گل

18. با این همه صبرم هست وز روی تو نتوانم

19. در خفیه همی‌نالم وین طرفه که در عالم

20. عشاق نمی‌خسبند از ناله پنهانم

21. بینی که چه گرم آتش در سوخته می‌گیرد

22. تو گرمتری ز آتش من سوخته تر ز آنم

23. گویند مکن سعدی جان در سر این سودا

24. گر جان برود شاید من زنده به جانانم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پای رفتن از حریم او کجا دارد سپند؟
* در تماشاگاه او پا در حنا دارد سپند
شعر کامل
صائب تبریزی
* گیاه مهر بروید ز خاک منزل تو
* که من ز دیده برو آب مهر می‌بارم
شعر کامل
اوحدی
* بار محبت از همه باری گران‌تر است
* و آن کس کشد که از همه کس ناتوان‌تر است
شعر کامل
فروغی بسطامی