سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 517

1. ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی

2. شیرینی از اوصاف تو حرفی ز کتابی

3. از بوی تو در تاب شود آهوی مشکین

4. گر باز کنند از شکن زلف تو تابی

5. بر دیده صاحب نظران خواب ببستی

6. ترسی که ببینند خیال تو به خوابی

7. از خنده شیرین نمکدان دهانت

8. خون می‌رود از دل چو نمک خورده کبابی

9. تا عذر زلیخا بنهد منکر عشاق

10. یوسف صفت از چهره برانداز نقابی

11. بی روی توام جنت فردوس نباید

12. کاین تشنگی از من نبرد هیچ شرابی

13. مشغول تو را گر بگذارند به دوزخ

14. با یاد تو دردش نکند هیچ عذابی

15. باری به طریق کرمم بنده خود خوان

16. تا بشنوی از هر بن موییم جوابی

17. در من منگر تا دگران چشم ندارند

18. کز دست گدایان نتوان کرد ثوابی

19. آب سخنم می‌رود از طبع چو آتش

20. چون آتش رویت که از او می‌چکد آبی

21. یاران همه با یار و من خسته طلبکار

22. هر کس به سر آبی و سعدی به سرابی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر آن گنج گران می‌طلبی رنج ببر
* گل مپندار که بی‌زحمت خاری باشد
شعر کامل
اوحدی
* رسم ترنجست که در روزگار
* پیش دهد میوه پس آرد بهار
شعر کامل
نظامی
* ازان چادر قیر بیرون کشید
* بدندان لب ماه در خون کشید
شعر کامل
فردوسی