سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 519

1. سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی

2. چه خیال‌ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی

3. به چه دیر ماندی ای صبح که جان من برآمد

4. بزه کردی و نکردند مؤذنان ثوابی

5. نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند

6. همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی

7. نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم

8. که به روی دوست ماند که برافکند نقابی

9. سرم از خدای خواهد که به پایش اندرافتد

10. که در آب مرده بهتر که در آرزوی آبی

11. دل من نه مرد آنست که با غمش برآید

12. مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی

13. نه چنان گناهکارم که به دشمنم سپاری

14. تو به دست خویش فرمای اگرم کنی عذابی

15. دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی

16. عجبست اگر نگردد که بگردد آسیابی

17. برو ای گدای مسکین و دری دگر طلب کن

18. که هزار بار گفتی و نیامدت جوابی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به قرب گلعذاران دل مبندید
* وصیت نامه شبنم همین است
شعر کامل
صائب تبریزی
* سعدی از این پس که راه پیش تو دانست
* گر ره دیگر رود ضلال مبینست
شعر کامل
سعدی
* قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس
* که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست
شعر کامل
حافظ