غزل شمارهٔ 535
1. مپرس از من که هیچم یاد کردی
2. که خود هیچم فرامش مینگردی
3. چه نیکوروی و بدعهدی که شهری
4. غمت خوردند و کس را غم نخوردی
5. چرا ما با تو ای معشوق طناز
6. به صلحیم و تو با ما در نبردی
7. نصیحت میکنندم سردگویان
8. که برگرد از غمش بی روی زردی
9. نمیدانند کز بیمار عشقت
10. حرارت بازننشیند به سردی
11. ولیکن با رقیبان چارهای نیست
12. که ایشان مثل خارند و تو وردی
13. اگر با خوبرویان مینشینی
14. بساط نیک نامی درنوردی
15. دگر با من مگوی ای باد گلبوی
16. که همچون بلبلم دیوانه کردی
17. چرا دردت نچیند جان سعدی
18. که هم دردی و هم درمان دردی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده