سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 554

1. کس درنیامدست بدین خوبی از دری

2. دیگر نیاورد چو تو فرزند مادری

3. خورشید اگر تو روی نپوشی فرورود

4. گوید دو آفتاب نباشد به کشوری

5. اول منم که در همه عالم نیامده‌ست

6. زیباتر از تو در نظرم هیچ منظری

7. هرگز نبرده‌ام به خرابات عشق راه

8. امروزم آرزوی تو درداد ساغری

9. یا خود به حسن روی تو کس نیست در جهان

10. یا هست و نیستم ز تو پروای دیگری

11. بر سرو قامتت گل و بادام روی و چشم

12. نشنیده‌ام که سرو چنین آورد بری

13. رویی که روز روشن اگر برکشد نقاب

14. پرتو دهد چنان که شب تیره اختری

15. همراه من مباش که غیرت برند خلق

16. در دست مفلسی چو ببینند گوهری

17. من کم نمی‌کنم سر مویی ز مهر دوست

18. ور می‌زند به هر بن موییم نشتری

19. روزی مگر به دیده سعدی قدم نهی

20. تا در رهت به هر قدمت می‌نهد سری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من خود این سنگ به جان می‌طلبیدم همه عمر
* کاین قفس بشکند و مرغ به پرواز آید
شعر کامل
سعدی
* خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
* خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت
شعر کامل
حافظ
* هر آن شب در فراق روی لیلی
* که بر مجنون رود لیلی طویلست
شعر کامل
سعدی