سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 599

1. چون تنگ نباشد دل مسکین حمامی

2. کش یار هم آواز بگیرند به دامی

3. دیشب همه شب دست در آغوش سلامت

4. و امروز همه روز تمنای سلامی

5. آن بودی گل و سنبل و نالیدن بلبل

6. خوش بود دریغا که نکردند دوامی

7. از من مطلب صبر جدایی که ندارم

8. سنگیست فراق و دل محنت زده جامی

9. در هیچ مقامی دل مسکین نشکیبد

10. خوکرده صحبت که برافتد ز مقامی

11. بی دوست حرامست جهان دیدن مشتاق

12. قندیل بکش تا بنشینم به ظلامی

13. چندان بنشینم که برآید نفس صبح

14. کان وقت به دل می‌رسد از دوست پیامی

15. آن جا که تویی رفتن ما سود ندارد

16. الا به کرم پیش نهد لطف تو گامی

17. زان عین که دیدی اثری بیش نمانده‌ست

18. جانی به دهان آمده در حسرت کامی

19. سعدی سخن یار نگوید بر اغیار

20. هرگز نبرد سوخته‌ای قصه به خامی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نخل ترت در پیرهن چون نیکشر شد پرشکن
* محکم مبند ای سیمتن بند قبا را بیش از این
شعر کامل
محتشم کاشانی
* چنین است رسم سرای فریب
* گهی در فراز و گهی در نشیب
شعر کامل
فردوسی
* ای گل شوخ که در شیشه گلابت کردند
* هیچ یادت ز اسیران قفس می آید؟
شعر کامل
صائب تبریزی