سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 601

1. ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی

2. سرگران از خواب و سرمست از شرابت دیدمی

3. روز روشن دست دادی در شب تاریک هجر

4. گر سحرگه روی همچون آفتابت دیدمی

5. گر مرا عشقت به سختی کشت سهلست این قدر

6. کاش کاندک مایه نرمی در خطابت دیدمی

7. در چکانیدی قلم بر نامه دلسوز من

8. گر امید صلح باری در جوابت دیدمی

9. راستی خواهی سر از من تافتن بودی صواب

10. گر چو کژبینان به چشم ناصوابت دیدمی

11. آه اگر وقتی چو گل در بوستان یا چون سمن

12. در گلستان یا چو نیلوفر در آبت دیدمی

13. ور چو خورشیدت نبینم کاشکی همچون هلال

14. اندکی پیدا و دیگر در نقابت دیدمی

15. از منت دانم حجابی نیست جز بیم رقیب

16. کاش پنهان از رقیبان در حجابت دیدمی

17. سر نیارستی کشید از دست افغانم فلک

18. گر به خدمت دست سعدی در رکابت دیدمی

19. این تمنایم به بیداری میسر کی شد

20. کاشکی خوابم گرفتی تا به خوابت دیدمی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر گه که نظر بر گل رویت فکنم
* خواهم که چو نرگس مژه بر هم نزنم
شعر کامل
سعدی
* ضعف دل دارم مسیح از نبض من بردار دست
* هست در سیب زنخدان بتان بهبود من
شعر کامل
صائب تبریزی
* از صحبت نیکان نشود طینت بدنیک
* بادام همان تلخ برون از شکر آید
شعر کامل
صائب تبریزی