سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 631

1. وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی

2. گر سر صحرات باشد سروبالایی بجوی

3. ور به خلوت با دلارامت میسر می‌شود

4. در سرایت خود گل افشانست سبزی گو مروی

5. ای نسیم کوی معشوق این چه باد خرمست

6. تا کجا بودی که جانم تازه می‌گردد به بوی

7. مطربان گویی در آوازند و مستان در سماع

8. شاهدان در حالت و شوریدگان درهای و هوی

9. ای رفیق آنچ از بلای عشق بر من می‌رود

10. گر به ترک من نمی‌گویی به ترک من بگوی

11. ای که پای رفتنت کندست و راه وصل تند

12. بازگشتن هم نشاید تا قدم داری بپوی

13. گر ببینی گریه زارم ندانی فرق کرد

14. کآب چشمست این که پیشت می‌رود یا آب جوی

15. گوی را گفتند کای بیچاره سرگردان مباش

16. گوی مسکین را چه تاوانست چوگان را به گوی

17. ای که گفتی دل بشوی از مهر یار مهربان

18. من دل از مهرش نمی‌شویم تو دست از من بشوی

19. سعدیا عاشق نشاید بودن اندر خانقاه

20. شاهدبازی فراخ و زاهدان تنگ خوی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو از کوه بفروخت گیتی فروز
* دو زلف شب تیره بگرفت روز
شعر کامل
فردوسی
* با نسخۀ طبیب چه کار آن مریض را
* کز خون دیده شربت و از غم غذا کند
شعر کامل
جامی
* در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
* سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور
شعر کامل
حافظ