سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 83

1. مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست

2. که راحت دل رنجور بی‌قرار منست

3. به خواب درنرود چشم بخت من همه عمر

4. گرش به خواب ببینم که در کنار منست

5. اگر معاینه بینم که قصد جان دارد

6. به جان مضایقه با دوستان نه کار منست

7. حقیقت آن که نه درخورد اوست جان عزیز

8. ولیک درخور امکان و اقتدار منست

9. نه اختیار منست این معاملت لیکن

10. رضای دوست مقدم بر اختیار منست

11. اگر هزار غمست از جفای او بر دل

12. هنوز بنده اویم که غمگسار منست

13. درون خلوت ما غیر در نمی‌گنجد

14. برو که هر که نه یار منست بار منست

15. به لاله زار و گلستان نمی‌رود دل من

16. که یاد دوست گلستان و لاله زار منست

17. ستمگرا دل سعدی بسوخت در طلبت

18. دلت نسوخت که مسکین امیدوار منست

19. و گر مراد تو اینست بی مرادی من

20. تفاوتی نکند چون مراد یار منست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو دستهای چنارست هر دو دستم سست
* وگرنه پیرهن از جور تو چو گل بدرم
شعر کامل
انوری
* دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
* شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد
شعر کامل
حافظ
* چو خورشید تابنده بنمود پشت
* هوا شد سیاه و زمین شد درشت
شعر کامل
فردوسی