حکایت (٤1)
اسکندر رومی را پرسیدند: دیار مغرب و مشرق بچه گرفتی که ملوک پیشین را خزاین و لشکر بیش از تو بوده است و چنین فتحی میسر نشد. گفتا: بعون خدای عزوجل هر مملکتی را که گرفتم رعیتش نیازردم و نام پادشاهان جز بنکوئی نبردم
1. بزرگش نخوانند اهل خرد
2. که نام بزرگان بزشتی برد
3. اینهمه هیچ است چون میگذرد
4. تخت و بخت و امر و نهی و گیرودار
5. نام نیک رفتگان ضایع مکن
6. تا بماند نام نیکت پایدار
قبلی
هیچ نظری ثبت نشده