حکایت (9)
در تصانیف حکما آورده اند که کژدم را ولادت معهود نیست چنانکه دیگر حیوانات را، بل احشای مادر را بخورند و شکمش را بدرند و راه صحرا گیرند و آن پوستها که در خانه کژدم بینند اثر آنست.
باری این نکته پیش بزرگی همی گفتم. گفت: دل من بر صدق این سخن گواهی میدهد و جز چنین نتوان بودن در حالت خردی با مادر چنین معاملت کرده اند لاجرم در بزرگی چنین مقبلند و محبوب
1. پسری را پدر وصیت کرد
2. کای جوانمرد یاد گیر این پند
3. هر که با اهل خود وفا نکند
4. نشود دوست روی و دولتمند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده