سعدی_گلستانباب هشتم - در آداب صحبت (فهرست)

گفتار (22)

سر مار بدست دشمن بکوب که از احدی الحسینین خالی نباشد اگر این غالب آمد مار کشتی وگر آن از دشمن رستی

1. بروز معرکه ایمن مشو ز خصم ضعیف

2. که مغز شیر برآرد چو دل ز جان برداشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* منم آن قمری نالان که از بس سنگ بیدادم
* زدند از هر طرف از باغت ای سرو روان رفتم
شعر کامل
هاتف اصفهانی
* ما به فلک بوده‌ایم یار ملک بوده‌ایم
* باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست
شعر کامل
مولوی
* چنین که در دل من داغ زلف سرکش توست
* بنفشه زار شود تربتم چو درگذرم
شعر کامل
حافظ