صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1055

1. اتفاق دوستان با هم دعای جوشن است

2. سختی از دوران نبیند دانه تا در خرمن است

3. سازگاری پیشه کن با مردم ناسازگار

4. تا شود یوسف ترا خاری که در پیراهن است

5. بینش هر دل درین عالم به قدر داغ اوست

6. روشنایی خانه تاریک را از روزن است

7. از دل بی آرزو، داریم بر افلاک ناز

8. رشته هموار را منت به چشم سوزن است

9. نیست حاصل جز ندامت، تخم ناافشانده را

10. خوشه و خرمن نگردد دانه تا در دامن است

11. زیر گردون نیست آسایش روان خلق را

12. ریگ تا در شیشه ساعت بود در رفتن است

13. دست رد بر سینه خواب پریشان می نهد

14. چون سبو دستی که در میخانه بالین من است

15. هر که قانع شد به بوی گل، ز گل در پرده ماند

16. بوی پیراهن حجاب یوسف سیمین تن است

17. از اشارت می شود آن پیکر سیمین کبود

18. موج بر آب لطیف اندام، بند آهن است

19. صافی سر چشمه صائب می کند در جو اثر

20. هر سر مو چشم بینایی است گر دل روشن است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز راه خاکساری کسب عزت کرده ام صائب
* که چون خورشید هم بالای سر، هم زیر پا باشم
شعر کامل
صائب تبریزی
* مریض عشق به کوی تو تا غبار نشد
* ز ضعف تن نتوانست کز زمین خیزد
شعر کامل
جامی
* اشکم احرام طواف حرمت می‌بندد
* گر چه از خون دل ریش دمی طاهر نیست
شعر کامل
حافظ