صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1096

1. چرخ را خون شفق در دل ز استغنای اوست

2. رنگ زرد آفتاب از آتش سودای اوست

3. از علم غافل نگردد لشکری در کارزار

4. فتنه روی زمین را چشم بر بالای اوست

5. آن که کوه صبر ما را سر به صحرا داده است

6. کوه طور از وحشیان دامن صحرای اوست

7. آرزو در دل، نگه در چشم سوزد خلق را

8. از حیا نوری که در آیینه سیمای اوست

9. هست دیوان قیامت را اگر بسم اللهی

10. پیش ارباب بصیرت، قامت رعنای اوست

11. آن که ما را سر به صحرا داده چون موج سراب

12. در لباس شبروان آب خضر جویای ماست

13. عشق هیهات است گردد جمع صائب با خرد

14. هر سری کز عقل خالی شد پر از سودای اوست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ماجرای دل دیوانه بگفتم به طبیب
* که همه شب در چشمست به فکرت بازم
شعر کامل
سعدی
* رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی
* جامه‌ای بود که بر قامت او دوخته بود
شعر کامل
حافظ
* مشو در جوانی خریدار گنج
* ببی رنج کس هیچ منمای رنج
شعر کامل
فردوسی