صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1140

1. نه همین سرگشته ما را دور گردون کرده است

2. خضر را خون در جگر این نعل وارون کرده است

3. مهره مومی است در سر پنجه او آسمان

4. آن که حال ما اسیران را دگرگون کرده است

5. قمری ما از پریشان ناله های دلفریب

6. سرو را آشفته تر از بید مجنون کرده است

7. گر چه ما چون سرو آزادیم از قید لباس

8. همت ما دست ازین نه خرقه بیرون کرده است

9. دامن معنی به آسانی نمی آید به دست

10. سرو یک مصرع تمام عمر موزون کرده است

11. در ته گرد کسادی، گوهر شهوار من

12. خاک عالم را سبک در چشم قارون کرده است

13. می کنم در کوچه گردی سیر صحرای جنون

14. وسعت مشرب مرا فارغ ز هامون کرده است

15. برنمی آرند سر از زیر بال بلبلان

16. بس که گلها را خجل آن روی گلگون کرده است

17. هر چه با ما می کند، تدبیر ناقص می کند

18. درد ما را این طبیب خام افزون کرده است

19. بس که تشریف بهاران نارسا افتاده است

20. تاک از یک آستین، صد دست بیرون کرده است

21. آنچه در دامان کهسارست صائب لاله نیست

22. سنگ را محرومی فرهاد دلخون کرده است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رز به اندک روزگاری بر سر آمد از چنار
* هر سبکدستی عنان تاک نتواند گرفت
شعر کامل
صائب تبریزی
* همان بهتر که لیلی در بیابان جلوه گر باشد
* ندارد تنگنای شهر، تاب حسن صحرایی
شعر کامل
صائب تبریزی
* گر بود برگ گل سوریت از خار مترس
* ور هوای چمنت نیست بگلزار مرو
شعر کامل
خواجوی کرمانی