صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1242

1. حسن قدر دیده تر را چه می داند که چیست

2. طفل آب و رنگ گوهر را چه می داند که چیست

3. نیست دست خشک را از نبض جانها آگهی

4. شانه آن زلف معنبر را چه می داند که چیست

5. غنچه هرگز عندلیبی را دهن پر زر نکرد

6. بی بصیرت مصرف زر را چه می داند که چیست

7. هر که را بر سینه عاشق نیفتاده است راه

8. گرمی صحرای محشر را چه می داند که چیست

9. هر که زیر زلف آن رخسار انور را ندید

10. آفتاب سایه پرور را چه می داند که چیست

11. پیش بلبل جای گل هرگز نمی گیرد گلاب

12. تشنه دیدار، کوثر را چه می داند که چیست

13. سطحیان را نیست از مغز حقیقت اطلاع

14. کف ضمیر بحر اخضر را چه می داند که چیست

15. طشت آتش هر که را نگذاشت بر سر آفتاب

16. قدر نخل سایه گستر را چه می داند که چیست

17. نیست آگاهی ز حال تشنگان سیراب را

18. خضر احوال سکندر را چه می داند که چیست

19. تلخرویان را نمی باشد ز خلق خوش نصیب

20. بحر عمان قدر عنبر را چه می داند که چیست

21. هر که صائب مصرعی در عمر خود موزون نکرد

22. درد جانکاه سخنور را چه می داند که چیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در این باغ از خدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ
* نشیند بر لب جویی و سروی در کنار آرد
شعر کامل
حافظ
* گویند به هم مردم عالم گله خویش
* پیش که روم من که زعالم گله دارم؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* تا درون آمد غمش، از سینه بیرون شد نفس
* نازم این مهمان که بیرون کرد صاحبخانه را
شعر کامل
فروغی بسطامی