صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1445

1. هر که از درد طلب شکوه کند نامردست

2. عشق دردی است که درمان هزاران دردست

3. کثرت خلق به وحدت نرساند نقصان

4. که علم غوطه به لشکر زده است و فردست

5. مهر و مه نور دهد تا نظر ما بیناست

6. چرخ در گرد بود تا سر ما در گردست

7. کوچه گردان جنون موج سرایی دارند

8. عشرت روی زمین رزق بیابانگردست

9. جرم ابنای زمان را ز فلک می دانیم

10. هر چه شب دزد نماید گنه شبگردست

11. مس طلا می شود از نور عبادت صائب

12. روی شبخیز چو خورشید ازان رو زردست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تو را ز کنگره عرش می‌زنند صفیر
* ندانمت که در این دامگه چه افتادست
شعر کامل
حافظ
* برخیز طبیبا که دل‌آزرده‌ام امروز
* بگذار مرا، کز غم او مرده‌ام امروز
شعر کامل
هلالی جغتایی
* صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
* که موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد
شعر کامل
حافظ