صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 149

1. گر چه سیمای خزان دارد رخ چون زر مرا

2. در سواد دل بهاری هست چون عنبر مرا

3. آرزویی هر زمان در دل بر آتش می نهم

4. آتش بی دود، باشد عیب چون مجمر مرا

5. جوهر آیینه من چون زره زیر قباست

6. در صفای سینه پوشیده است بس جوهر مرا

7. نعمتی چون سیر چشمی نیست بر خوان وجود

8. بی نیاز از بحر دارد آب این گوهر مرا

9. چهره خورشید پنهان است در زنگار من

10. می زند صیقل به چشم بسته روشنگر مرا

11. گر چه چون شبنم درین گلشن غریب افتاده ام

12. باغبان از دامن گل می کند بستر مرا

13. بس که دیدم سرد مهری از نسیم نوبهار

14. باده خون مرده شد چون لاله در ساغر مرا

15. سنگ خارا را شرار من گریبان پاره کرد

16. ساده لوح آن کس که می پوشد به خاکستر مرا

17. می شود از غفلت سرشار من رگ های خواب

18. سوزن الماس اگر ریزند در بستر مرا

19. خرده بینی نیست صائب، ور نه چون خال بتان

20. یک جهان معنی است در هر نقطه ای مضمر مرا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* لاله رخساره بخون شوید و سیراب شود
* سرو کوتاه کند دست و سرافراز آید
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
* با دردکشان هر که درافتاد برافتاد
شعر کامل
حافظ
* عشق چو دل را به سوی خویش خواند
* دل ز همه خلق رمیدن گرفت
شعر کامل
مولوی