صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1503

1. مانع مستی غفلت دل هشیار من است

2. پادشاه شب من دیده بیدار من است

3. می سپارند به هم دست به دست اطفالم

4. شور مجنون خجل از گرمی بازار من است

5. هر که افتاده ز خود پیش ز وحشت زدگان

6. در بیابان طلب قافله سالار من است

7. خصم را می کنم از راه تنزل مغلوب

8. سیل خونین جگر از پستی دیوار من است

9. لب خمیازه من باز ز گفتار شود

10. مهر خاموشی من ساغر سرشار من است

11. چون فلاخن ز گرانی است مرا دور نشاط

12. هر که باری ننهد بر دل من بار من است!

13. خطر از لغزش پا نیست مرا در مستی

14. طارم تاک به صد دست نگهدار من است

15. کمر خدمت بت بسته ام از رشته جان

16. صد گره در دل تسبیح ز زنار من است

17. می کند دامن صحرای قیامت تنگی

18. به سرشکی که گره در دل افگار من است

19. جوی خون می کند از ناخن الماس روان

20. گرهی چند که از زلف تو در کار من است

21. قفل، مفتاح در بسته نگردد هرگز

22. لب خاموش تو مهر لب اظهار من است

23. گر چه آزار به موری نپسندم صائب

24. هر که را می نگرم در پی آزار من است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از گشایش نبود بهره تهی مغزان را
* پسته پوچ محال است که خندان گردد
شعر کامل
صائب تبریزی
* رنگین سخنان درسخن خویش نهادنند
* از نکهت خود نیست به هر حال جدا گل
شعر کامل
صائب تبریزی
* از دست قاصدی که کتابی به من رسد
* در پای قاصد افتم و بر سر نهم کتیب
شعر کامل
سعدی