صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1538

1. دل من تیره ز بسیاری گفتار شده است

2. زین پریشان نفس آیینه من تار شده است

3. چون سیه روی نباشم، که ز بیمغزی ها

4. مد عمرم چو قلم صرف به گفتار شده است

5. همچو رهزن به دلش دیدن منزل بارست

6. هر که را درد طلب قافله سالار شده است

7. هست آگاه ز محرومی من از دیدار

8. طفل شوخی که تهیدست ز گلزار شده است

9. می گدازد چو مه چارده از دیده شور

10. ساغر هر که درین میکده سرشار شده است

11. نیست از دوزخم اندیشه که از شرم گناه

12. هر سر مو به تنم ابر گهربار شده است

13. چون سپندست سویدا به دلم بی آرام

14. خال تا گوشه نشین دهن یار شده است

15. تن به تسلیم و رضا ده که ازین خوش نفسان

16. خار در پیرهن من گل بی خار شده است

17. صائب از سنگ ملامت گله ای نیست مرا

18. کبک من مست ازین دامن کهسار شده است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صد حرف غم نوشتم در دل چو نامه و انرا
* خواهم فگند سویش همراهِ تیر آهی
شعر کامل
جامی
* آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
* خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
شعر کامل
حافظ
* گرت هواست که با خضر همنشین باشی
* نهان ز چشم سکندر چو آب حیوان باش
شعر کامل
حافظ