صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 155

1. می برد از هوش پیش از آمدن بویش مرا

2. نیست جز حسرت، نصیب دیده از رویش مرا

3. با خیال او نظر بازی نمی آید ز من

4. بس که ترسیده است چشم از تندی خویش مرا

5. در رگ ابر سیه امید باران است بیش

6. یک سر مو نیست بیم از چین ابرویش مرا

7. گر چو مژگان صد زبان پیدا کنم، چون مردمک

8. مهر بر لب می زند چشم سخنگویش مرا

9. از نصیحت هر قدر می آورم دل را به راه

10. می برد از راه بیرون، قد دلجویش مرا

11. نیست پنهان پیچ و تاب من ز قد و زلف او

12. دست چون موی کمر پیچیده هر مویش مرا

13. برگ عیش من در ایام خزان آماده است

14. تا به گل رفته است پا چون سرو در کویش مرا

15. گر چه زان سنگین دل آمد بارها پایش به سنگ

16. همچنان بی تابی دل می برد سویش مرا

17. چشم حیران گر شود چون زلف سر تا پای من

18. نیست صائب سیری از نظاره رویش مرا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو خورشید زرین سپر برگرفت
* شب آن شعر پیروزه بر سر گرفت
شعر کامل
فردوسی
* نگفتمت مرو آن جا که مبتلات کنند
* که سخت دست درازند بسته پات کنند
شعر کامل
مولوی
* هر غمی را فرجی هست ولیکن ترسم
* پیش از آنم بکشد زهر که تریاق آید
شعر کامل
سعدی